روزی ارشمیدس در کوچههای یونان باستان قدم میزد و به خورشید و ماه و جهیزیه دخترش فکر میکرد که ناگهان مشعلی در ذهنش روشن شد ( در ان زمان میدانید که برق نبوده ) ریشهای سفید بلندش را کشید و فریاد زد : ακύρωση συνδυασμού πυρήνων!!!
دوان دوان با اینکه یک دست را با زاویه ۹۰ درجه جلو و عقب میکرد و دست دیگرش را از تنبان یونانیاش گرفته بود تا در ملا عام اتفاق بدی نیفتند، به سوی پارتنون حرکت کرد. بعد از ساعتها عبادت الهه اتنا و پرداخت کمی زیر میزی به ان برای چند ماهه زیر زمین انجا را برای ساخت راکتور اجاره کرد.
بعد از جارو زدن زیر زمین و اماده کردن ان به پیش تراش کار محل آرخیمدس رفت تا برایش پوستهای قول چند تکه با لولههایی برای عبور هلیوم مایع و بخش عایع حرارتخلأبرایش در اورد. اما آرخیمدس فقط در کار تراشیدن چوب و سنگ و صادرات ان به اعراب بت پرست بود! خلاصه هر طور که بود با لوازم در دسترس و شمشیرهای استوک متعلق به کشور گشاییهای اخیر ان دوران راکتوری در زیر زمین پارتنون ساخت اما مشکل تأمین سوخت بود! از کجا باید هیدروژن دو تریوم وتری تریوم میاورد؟
در ان زمان نیز پول راهکار هر مشکلی بود! باز هم دست به تنبان شد و به سوی دموکریت اچار فرانسه رفت، بعد از سلام و علیک و ارائه درگاه پرداخت رمز ارز برای پرداخت هزینه از طرف ارشمیدس و چند روزی انتظار هیدروژنهای دو تریوم وتری تریوم در ظاهر کیسه برنج به در خانه ارشمیدس رسید.
باز هم مشکل هیدروژنها را چگونه باید بهم میجوشاند؟ از دستگاه جوش کاربیت آرخیمدس استفاده کرد فایده نداشت. با چکش کرد فایده نداشت. با دو اسب تیز پا به هم کوباند فایده نداشت! . همین شد که سیستم خود را طراحی کرد. سیستمی که میتوانست صدها اسب استوک جنگهای اخیر را در بالای پارتنون قرار دهد انها را سری کند و خروجی را به هیدروژنها بدهد.
اسبها را یونجه داد و با شلاق به حداکثر سرعت رساند. هیدروژنها بعد نیز به سرعت اعجاب اور هزاران فرسخ بر ساعت رسید و راکتور به کار افتاد! لحظهای نگذشت که به دلیل جنس بیکیفیت شمشیرهای استوک راکتور منفجر شد و ارشمیدس و پارتنون که هیچ امپراتوری یونان باستان تبخیر شد و اینچنین به دوران عصر کلاسیک رسیدیم.
Comments
July 4, 2023 12:11
راستی از راکتور ارشمیدس فقط پیچ ارشمیدس باقی موند : https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%DA%86_%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B3 از خودش هم فقط چند کتاب که از انفجار سالم مونده بود و بخشی از سرش که با شمشیر های مذاب پوشیده و تندیس شده بود ( میتونید فحش هایی که به خاطر ایده اش داشت به خودش میداد ببینید ) :
https://www.google.com/search?client=firefox-b-e&sxsrf=AB5stBgwpcOc3t-yodTp3L12nTjRddZqLg:1688472329607&q=%D8%AA%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3+%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B3&tbm=isch&sa=X&ved=2ahUKEwjd96zLgfX_AhVXg_0HHWqHA8MQ0pQJegQIChAB&biw=1366&bih=674&dpr=1#imgrc=1-dKblO0x2gIVM
موضوع بعدی احتمالا حول محور شش انقراض بزرگ زمین و ارتباطش با دانشمندان متوسط خواهد بود